-
انگاروقتی دلم گرفته نوشتنم میاد :)
جمعه 7 خرداد 1395 22:45
جمعه هست و دلم گرفته ... این یکی از ویژگیهای منحصر بفرد جمعه هست ... دل گرفتگی رو میگم :( .... مادرمم دلش گرفته امروز ... کافیه یه آهنگ غمگین گوش بدم تا هق هق گریه کنم. از چی بنویسم نمیدونم. موقع نوشتن هرچی تو ذهنم بیاد مینویسم ولی الان از بس ذهنم پر از کلمات هست نمیدونم چی بنویسم. از دلتنگیهام بگم یا اوضاع بد...
-
دوباره برگشتم ... همینجوری هی میرم و بر میگردم
جمعه 17 اردیبهشت 1395 19:09
سلام بعد از ۸ ماه دوری .... کلنی زیاد جدی نیست وبلاگم ... خودم که بعد از یه مدت میام نوشتههامو میخونم کیف میکنم... شاید زیاد عمومی نباشه و برا همین دوری و نبودم زیاد مهم نیست :)). یه وبلاگ جدید زدم و برا خودم اونجا مینویسم ... ولی خوشکل و قشنگ و ادبی... به نام خودمم هست ... خدا کنه مثل آدم اونجا بنویسم و هی آمد و...
-
شبنوشت ۱
جمعه 9 مرداد 1394 02:02
سلام. بله اول هر نوشتهای با سلام شروع میشه و ارتباطی بین خواننده و نویسنده پیدا میشه. چیزی به جز گریه برای تو نیاوردن ... همین الآن داره از تلویزیون پخش میشه.... جالبه آهنگش. شبنوشتام همینجوری برا اینکه بیکار نباشم مینویسم. حوصله داشتی بخون . چیز زیادی عجیبی نمی نویسم. چت کردن .... پدیده عجیب و نو ظهور. یاهو اون...
-
تک بیت شماره یک - ایجاد قلب
یکشنبه 28 تیر 1394 19:41
حفره ای بود پر از خون وسط سینه مـن مهرت افتاد به قلبم، ضربان شکل گرفت [سهنقطه]: دانشگاه اوضاعش خیلی پیچیده شده، باید تا آخر ماه بعد پروپوزالم رو آماده کنم. [سهنقطه]: دوباره برگشتم پیش اونی که دوستش داشتم، اما اینبار خیلی صمیمیتر شدیم .... غصه از دست دادنش داره دیوونم میکنه... نمیدونم بخدا چکار کنم.... خدا نیاره...
-
بازگشت دوباره
یکشنبه 26 مرداد 1393 01:53
سلام. دوباره برگشتم. بعد از حدود ۱۰ ماه... درگیر کارای دانشگاه بودم... امروز یاد وبلاگم افتادم... باور میکنید آدرس وبلاگ رو فراموش کرده بودم... خخخخخ... چندتا دلتنگی دارم که میخوام اینجا براتون بگم... تو این ده ماه با یه دوست خیلی خیلی خوب آشنا شدم. ولی متاسفانه دیگه باید کم کم از هم جدابشیم... داستان داره ......
-
سقف قفست شکسته! چرا فرار نمیکنی.!؟
یکشنبه 14 مهر 1392 16:09
کبوتر لبه ی تنگ ماهی نشست، گفت : سقف قفست شکسته! چرا فرار نمیکنی.!؟ ماهی با چشمهایش رو به کبوتر کرد و معصومانه گفت : «ریدم تو مغزت» !! (شرمنده، برای اینکه یه ذره جو وبلاگم عوض شه نوشتم!!!)
-
گنجیشکک اشی مشی
دوشنبه 8 مهر 1392 21:29
از طریق یکی از وبلاگها، یکی از آهنگای فرهاد رو دیدم، (همونی که بوی عیدی بوی توت رو خوند...)، یاد قدیما افتادم و خلاصه رفتم یه آلبوم کامل از فرهاد گرفتم و خلاصه یه هفته باهاش کیف کردم... مخصوصا، گنجیشکک اشی مشی لب بوم ما نشین... بارون میاد خیس میشی... برف میاد گوله میشی... میفتی تو حوض نقاشی... تازه یه شبم از یاد قدیما...
-
طعم دروغ
پنجشنبه 14 شهریور 1392 22:15
طعم صداقت ت ! را چشیده ام تعریفی نداشت لعنتــــی!!. لطفا کمی دروغ بگو شاید دروغ هایت, صادقانه تر باشد…
-
بدون حرف! (شماره 2)
پنجشنبه 14 شهریور 1392 21:08
خیلی این کارتون قشنگه، فقط حتما تا آخرش نگاه کنید.... بعد از این فیلم، حداقل یک دقیقه بهش فکر کنید ، از این رو به اون رو میشید!!!
-
عشـــــــــــــــــــــــق...
سهشنبه 12 شهریور 1392 13:47
وای که چقدر دوست دارم عاشق بشم... واقعنی گفتم ها... خوب صد در صد همتون خندیدید و می گید بابا این بشر چش شده!!! - چیزی نیست - از بین شما یه عدتون عاشق شدین هیچی، یه عده ای که عاشق نشدن، ممکنه بگن، این یارو کمبود عاطفه داره، اما متاسفانه نمی دونن که عاطفه ای که در عشق وجود دارد از هزازان مرتبه عطوفتی که تا به حال چشیده...
-
بازیگر فقط چارلی چاپلین... دنیا دیگر مانند آن نخواهد دید...
دوشنبه 11 شهریور 1392 12:48
حتما حتما نگاه کنید، یکی از زیباترین صحنه هایی است که چارلی چاپلین توش صحبت میکنه!!! فقط به این فکر کنید که اینهمه متن رو چطور با عشق حفظ کرده و چطور با عشق میگه!!! امیدوارم لذت ببرید. دوست دارم بدونم بهترین جمله این کلیپ از نظر شما چی بود؟
-
بدون عنوان !
یکشنبه 10 شهریور 1392 22:38
هرباری که حالتو گرفتم، خودم بیشتر حالم گرفته شد... باور بکن این دفعه رو جدی نگفتم!!!
-
حرف دلمه ولی ...
یکشنبه 10 شهریور 1392 22:19
من از همه روز های بی تو بیزارم!!!
-
چقدر تنگه دلم...
دوشنبه 4 شهریور 1392 23:18
معضلی شده بخوای یکیو دوست داشته باشی، اول از همه که باید، اونم تو رو دوست داشته باشه ، بعدش، همه اینا بماند، صدتا فکر ناجور تو ذهن بقیه میاد، چرا اینا همدیگه رو دوست دارن، چرا با همن!! چرا !! چرا !! چرا !! .. و خیلی چراهای دیگر (که خودتون می دونید) حالا فرض کن هیچ کدوم از این چرا ها نبودن، یا این که بودن و تو باهاشون...
-
یه کلیپ خیلی قشنگ... (فروشنده دود)
یکشنبه 3 شهریور 1392 10:53
اسمش، خیلی به کلیپش میاد، فروشنده دود... خیلی از ماها، به تور این طور فروشنده ها گیر افتادیم، یا این که خودمون مثل این فروشنده ها بودیم!!!
-
طعم انار می دهد.
شنبه 2 شهریور 1392 18:45
دوستت دارم هایت را باور می کنم درست مثل امضای آخر نامه هایت که می گویی خون است ولی طعم انار می دهد. با تشکر از قسمت نظرات وبلاگ سیلوئت!!!
-
بدون حرف! (شماره 1)
شنبه 2 شهریور 1392 18:34
منبع: http://3f4e.blogfa.com/post/209
-
رمانم دیگه بازیچه شده!!!
جمعه 1 شهریور 1392 00:20
1 هفته پیش یه رمانی دیدم، گفتم بگیرم بخونم، شاید به دلم نشست، خیلی وقته که رمان نخوندم، رمانه هم عاشقانه بود، آخه یکی نیست بگه، عزیز من تو این وضع آس و پاس تو، چه لازمه که رمان عاشقانه بخونی!!! بیا 3 4 روز درگیره رمانه بودم و به هیچ کاری نرسیدم، آخرشم هیچ چیزی به غیراز یه مشت حرفای چرت و پرت نصیبم نشد، یعنی بنده خدا...
-
اعتراف
سهشنبه 29 مرداد 1392 14:42
یکی از بهترین شاعرایی که واقعا تو دوران نوجوونی شعراش رو دوست داشتم و دنبال می کردم، قیصر امین پور بود. هیچ موقع یادم نمیره، سال دوم یا سوم راهنمایی بود که دفتر شعر آینه های ناگهانی رو گرفتم و خوندم، زیاد متوجه مضمون بعضی از شعراش نمی شدم، ولی تک و توکی از شعراشو متوجه می شدم و کیف می کردم... این شعر زیبا رو بخونید:...
-
زیاد توصیه نمی کنم این پستو بخونید... نگی نگفتم (مخصوصا اگه فیلمو ندیدید)
سهشنبه 29 مرداد 1392 00:45
فیلم فراموشی رو دانلود کردم و دیروز بود که دیدمش... اول از همه اینو بگم که فیلم قشنگی بود (توجه کنید نگفتم خیلی قشنگ). ارزش نگاه کردن رو داشت... از اون سری فیلم هایی بود که برخی از اتفاقاتش غیر منتظره هست و داستان پردازی خیلی قشنگی داره... من شخصا از فیلم هایی که شبیه به جنگ ستارگان هست خیلی خوشم میاد و همین طور از...
-
خیلی خوشحال شدم... بعدش شبی دلم گرفت...
دوشنبه 28 مرداد 1392 00:28
سلام، یادتون هست، تو برنامه ماه عسل، احسان علیخانی، عکس یه بچه ای رو نشون داد که دزدیده بودن و از سارق درخواست کرد که بچه رو به پدر و مادرش برگردونه!!! (خوب اگه یادتون اومد بریم خط بعد) امروز تو اخبار دیدم که مثل اینکه بچه به پدر و مادرش برگشته!! ( اینم لینک خبر )...خیلی خوشحال شدم... یکی دو ساعت پیش رفته بودم بیرون...
-
دنبال دانلود فیلم فراموشی/oblivion هستم.
شنبه 26 مرداد 1392 14:49
سلام، تو سایت تابناک داشتم چرخ می زدم ، دیدم یه خبر در ارتباط با فیلم فراموشی گذاشته، فیلم بدی نیست... دنبال یه لینک خوب و با کیفیت برای دانلود این فیلم هستم. کلا علاقه خیلی زیادی به این شکل فیلم ها دارم. متن زیر که در رابطه با این فیلم نوشته شده رو بخونید: «سال ۲۰۷۷ است. زمین به یک زبالهدانی متروک و بایر تبدیل شده...
-
اولین دلنوشت من که شبانه صادرش می کنم.
شنبه 26 مرداد 1392 02:38
سلام، جالبه که اولین دلنوشت من ساعت 2:30 داره نوشته میشه، امروز بعد از کلی وبلاگ نویسی های جور واجور، به سرم زد، بیام یه وبلاگ دلی بنویسم که فقط از دل خودم توش بنویسم... کسی هم غیر خودم این آدرس رو نداره (منظورم از آشناها و دوستام) ... با خودم فکر می کرم، اون تازگی ها که وبلاگ آمده بود، یه بلاگفا بیشتر نبود، با اون...