جمعه هست و دلم گرفته ... این یکی از ویژگیهای منحصر بفرد جمعه هست ... دل گرفتگی رو میگم :( .... مادرمم دلش گرفته امروز ...
کافیه یه آهنگ غمگین گوش بدم تا هق هق گریه کنم. از چی بنویسم نمیدونم. موقع نوشتن هرچی تو ذهنم بیاد مینویسم ولی الان از بس ذهنم پر از کلمات هست نمیدونم چی بنویسم. از دلتنگیهام بگم یا اوضاع بد جامعه ... از اتفاقات خوبی که برام نیفتادن .... کلا میگما دلم گرفته .... اگه دوست داری دل توام بگیره بازم نوشتههامو خون وگرنه برو زندگیتو بکن.
کتاب بادبادک باز رو داشتم چند لحظه پیش میخوندم. کتاب غمناکیه... درمورد یه ارباب و نوکره که بچههاشون با هم ارتباط نزدیکی دارن ... تو این فصلی که امروز خوندم خیلی دلم به حال امیر سوخت که جرئت نداشت امیر رو نجات بده ... از اون طرف دلم به حال حسن سوخت که چقدر باوفاست.... در نهایت دلم به حال خودم سوخت که بی وفام ... به خیلی چیزا تو زندگیم وفا نکردم .... به اوقات خوبی که داشتم و میتونستم از اون سالها استفاده کنم برای پیشرفت هرچه بیشتر ولی نابود کردمشون ... از ثانیههایی که به بیهودگی گذروندمشون .... کلا آقا متنفرم از خودم.... ای کاش میشد از عمرم بهتر استفاده کنم.
دیگه حوصله نوشتن ندارم .... فعلا :(
سلام بعد از ۸ ماه دوری....
کلنی زیاد جدی نیست وبلاگم ... خودم که بعد از یه مدت میام نوشتههامو میخونم کیف میکنم... شاید زیاد عمومی نباشه و برا همین دوری و نبودم زیاد مهم نیست :)).
یه وبلاگ جدید زدم و برا خودم اونجا مینویسم ... ولی خوشکل و قشنگ و ادبی... به نام خودمم هست ... خدا کنه مثل آدم اونجا بنویسم و هی آمد و رفت نداشته باشم :))...
اما آنچه گذشت:
در ادامه مطلب :)) منم از این کارا بکنم حال میده .... :))
ادامه مطلب ...سلام.
بله اول هر نوشتهای با سلام شروع میشه و ارتباطی بین خواننده و نویسنده پیدا میشه.
چیزی به جز گریه برای تو نیاوردن ... همین الآن داره از تلویزیون پخش میشه.... جالبه آهنگش.
شبنوشتام همینجوری برا اینکه بیکار نباشم مینویسم. حوصله داشتی بخون . چیز زیادی عجیبی نمی نویسم.
چت کردن .... پدیده عجیب و نو ظهور. یاهو اون اویل خیلی معروف شد و کلا چت کردن وقتی می گفتن یاد یاهو میفتادیم .... بعد دیگه کم کم بقیه توسعهدهندهها محیطهای چت مختلفی درست کردن. بعد از یاهو سایتهایی اومد که توش گروه و چت و اینا بود. همینالآنم من دارم چت می کنم. اما حدس بزنید با چی!!!! با آیمو (imo) ... آره یه نرمافزار جدید دیگه. آره داشتم میگفتم بعد از اون سایتها هم که شبکههای اجتماعی معروف شد و بعدشم شبکههای موبایلی و تا ببینیم چه شود. تقریبا همشونو امتحان کردم. بعله به عنوان یک افتخار !!!!! :) الآن دارم با عشقم میچتم ... زمان خوبیه چت کردن .... حی خوبی داری که داری با یکی دیگه حرف میزنی. آره خلاصه .... بعله .... چی بگم کافیه.
حفره ای بود پر از خون وسط سینه مـن
مهرت افتاد به قلبم، ضربان شکل گرفت
[سهنقطه]: دانشگاه اوضاعش خیلی پیچیده شده، باید تا آخر ماه بعد پروپوزالم رو آماده کنم.
[سهنقطه]: دوباره برگشتم پیش اونی که دوستش داشتم، اما اینبار خیلی صمیمیتر شدیم .... غصه از دست دادنش داره دیوونم میکنه... نمیدونم بخدا چکار کنم.... خدا نیاره برای هیچکس اشتباه عاشق بشه!
[سهنقطه]: دوباره برگشتم :) کلا هر از چند ماه یبار هوایی وبلاگم میشم. خیلی باحالم.