نوشته های چسبناک

نوشته های چسبناک

دلنوشتها و شب نوشته های من، که شاید کمی هم چسبناک باشد...
نوشته های چسبناک

نوشته های چسبناک

دلنوشتها و شب نوشته های من، که شاید کمی هم چسبناک باشد...

سقف قفست شکسته! چرا فرار نمیکنی.!؟

کبوتر لبه ی تنگ ماهی نشست، گفت :

سقف قفست شکسته! چرا فرار نمیکنی.!؟


ادامه مطلب ...

گنجیشکک اشی مشی

از طریق یکی از وبلاگها، یکی از آهنگای فرهاد رو دیدم، (همونی که بوی عیدی بوی توت رو خوند...)، یاد قدیما افتادم و خلاصه رفتم یه آلبوم کامل از فرهاد گرفتم و خلاصه یه هفته باهاش کیف کردم... مخصوصا، 


گنجیشکک اشی مشی

لب بوم ما نشین...

بارون میاد خیس میشی...

برف میاد گوله میشی... میفتی تو حوض نقاشی...


تازه یه شبم از یاد قدیما و دوران رفقای قدیم، گریمم گرفت...