نوشته های چسبناک

نوشته های چسبناک

دلنوشتها و شب نوشته های من، که شاید کمی هم چسبناک باشد...
نوشته های چسبناک

نوشته های چسبناک

دلنوشتها و شب نوشته های من، که شاید کمی هم چسبناک باشد...

خیلی خوشحال شدم... بعدش شبی دلم گرفت...


سلام، یادتون هست، تو برنامه ماه عسل، احسان علیخانی، عکس یه بچه ای رو نشون داد که دزدیده بودن و از سارق درخواست کرد که بچه رو به پدر و مادرش برگردونه!!! (خوب اگه یادتون اومد بریم خط بعد)

امروز تو اخبار دیدم که مثل اینکه بچه به پدر و مادرش برگشته!! (اینم لینک خبر)...خیلی خوشحال شدم...


یکی دو ساعت پیش رفته بودم بیرون بدوم، تو راه برگشت، پیرمردی که همیشه دم خونشون نزدیک خونه ما میشینه رو دیدم و این دفعه نمی دونم چی شد که به ذهنم زد، وای یه روزی منم پیر میشم و باید مثل همین پیرمرد دم در خونه بشینم و فکر کنم... دلم یه هوا گرفت... 

نظرات 5 + ارسال نظر
عروسک دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 20:18 http://siloet.mihanblog.com

اوهوم منم دلی مینویسم!!!
لینکیدمت

تورج دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 20:02 http://turaj-gasemi.mihanblog.com

مصطفی عزیز ممنون از باز دید خوب شما

خبر خوبی بود . خوشحال شدم

وبلاگ زیبایی داری . باز هم سر بزنید

خواهش تورج جان.
موفق باشی

مائده دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 19:45 http://meandmylife.mihanblog.com

ورود دوبارتونو به نجوم تبریک میگم
حیفه آدم از این دنیای عجیب دست بکشه!!!
باشه٬ خوبه٬ فقط من موضوع بندیم زیاد خوب نیس!!

ممنون.

مائده دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 17:14 http://meandmylife.mihanblog.com

منم خیلی خشحال شدم که پیدا شده!
امیدوارم هیچکس اینجوری بچشو از دست نده!!

راستی الان می تونین نظرات مطالبتونو ببینین؟

آره، ممنون.

عروسک دوشنبه 28 مرداد 1392 ساعت 14:57 http://siloet.mihanblog.com

یه چیزی بگم؟؟؟؟ من یادم نیومد ولی رفتم خط بعدی
هی وای من.... حالا که هنوز پیر نشدی از الان داری غصه میخوری؟؟؟
راستی نظرت درمورد تبادل لینک چیه

خوب اگه یادت نیومده بود، نباید می رفتی خط بعد (حالا عیبی نداره!!! [خنده])
نه فقط دیشب بود که غصه خوردم، حالا دیگه سر حالم!!
وبلاگت خوبه، تو هم مثل اینکه دلی می نویسی، لینکت کردم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.