آناندا ! خود نور خویشتن باش. (آخرین جملهی بودا خطاب به شاگردش که میگفت با رفتنت جهان خاموش میشود)
|
هر روز
بوسه های دلتنگیم را
می سپارم به باد
هرگاه شنیدی
که یک جبهه هوای گرم
به سمت شهرتان می آید
بی درنگ به پشت بام برو
و رو به باد بایست
یک. آی ای غم! / با تو نباید چون سگی ولگرد رفتار کنم / که به هوای پس مانده ی استخان بی گوشتی / پشت در آمده / باید به تو اعتماد کنم / با مهربانی باید / تو را به خانه آورم / و به تو / یک پادری پشم خوش خاب / کنج خودت / و ظرف آب خودت را بدهم / فکر می کنی که نمی دانم / زیر ایوانم زندگی می کنی / و آرزو داری / پیش از آن که زمستان آید / خانه ی واقعیت آماده شود / تو نام خودت را / قلاده ی خودت را / زنگوله ی خودت را می خاهی / تو حق خودت را می خاهی / که مزاحمانت را بتارانی / که خانه ام را خانه ات / مرا صاحبت / و خودت را سگم بدانی (دنیس لورتف)